مهدویان «زخم کاری» را نه به صورت یک درام جنایی با مایههای عامهپسند بلکه به صورت یک درام عامهپسند با مایههایی از ژانر جنایی به پایان میرساند. با توجه به استقبال عموم مخاطبان از «زخم کاری» و پیش از آن فیلم کمدی «شیشلیک» در جشنواره فجر گذشته، به نظر میرسد که مهدویان برای ادامه فعالیت خود سینمای بدنه و مخاطب عام را هدف قرار داده و به دنبال قصههایی خواهد گشت.
بعد از پانزده هفته پر از فراز و فرود و هیجان برای بینندگان پرتعدادی که سریال «زخم کاری» را تعقیب میکردند، قصه به خانه آخر خود رسید و این بازی که با حرص، کینه و خون آغاز شده بود با رنج، شکست و انتقام به پایان رسید. در شرایطی که خیلیها از همان ساعات ابتدایی پخش اپیزود آخر منتظر تماشای سریال بودند، «زخم کاری» واکنشهای زیادی را در میان منتقدان و فضای مجازی برانگیخت. خوب یا بد، مهمترین نکته درباره پایانبندی سریال این است که در درجه اول محمدحسین مهدویان یا از ابتدا درک درستی نسبت مخاطبان احتمالی سریال خود داشته یا در طول پخش و مراحل پس از تولید با بررسی واکنشها به این تحلیل رسیده، چرا که پایانبندی با تاکیدات آشکار بر روی تم و ایدههای مدنظر و نزدیک کردن آن به یک محصول عامهپسند (مثلا با استفاده از ترانه پاپ یا نقش بستن بیت معروف سعدی روی تصویر) چیزی بود که با سلیقه بخشی از طرفداران پروپاقرص سریال جور درمیآمد که جزییاتی مانند گوشی گرانقیمت مالک (با بازی جواد عزتی) هم برایشان جذابیت داشت. در درجه دوم شاید این پایانبندی برای بینندگانی که روایت نزدیکتر به رمان را ترجیح میدادند، چندان قانعکننده نبود اما به نظر میرسد که تیم سازندگان سریال آگاهانه سعی کردند تا از رمان و حتی «مکبث» عبور کنند تا به یک داستان و درام قابل ادامه برسند. طوری که بلافاصله بحثهای فراوانی پیرامون احتمال ساخت فصل دوم سریال در فضای مجازی به راه افتاد و واکنش طبیعی خیلی از بینندگان هم این بود که داستان هنوز تمام نشده است. برای مطالعه درباره فینال سریال زخم کاری، با مجله اینترنتی هفتگ همراه باشید.
درباره «زخم کاری» و نحوه به سرانجام رساندن قصه از چند منظر میتوان بحث کرد. مسلما مهمترین بحث سیر درام و سرنوشتی است که سازندگان سریال برای شخصیتها رقم زدهاند که در این بخش نمیتوان نسبت به منابع الهام و اقتباس سریال بیتوجه بود. چه در «مکبث»، چه در «بیست زخم کاری» و چه در «زخم کاری» سرنوشت شخصیت اصلی چیزی جز سقوط و هلاکت نیست اما الزاما همه یک مسیر و منطق را برای رسیدن به خانه آخر انتخاب نمیکنند. در «زخم کاری»، مالک زیردست تحقیرشدهای است که علیه ارباب خود شورش میکند و به بهانه گرفتن حق پایمالشده خودش حمام خون به راه میاندازد و در دام طمع خویش گرفتار میشود. تا پیش از دو اپیزود نهایی، قصه به این شکل پیش میرفت که ما در جهانی به سر میبریم که اخلاق و قانون در آن کارکردی ندارد و قدرت حرف آخر را میزند. مالک بازی قدرت را برای غلبه بر رقبایش شروع میکند ولی از جایی به بعد متوجه اشتباهات خود در این بازی نیست و با اعتماد بیش از حد به اطرافیان، دست کم گرفتن رقیب و تصمیمات نادرست خودش را در موقعیت شکست قرار میدهد.
وضعیت در دو اپیزود چهاردهم و پانزدهم، که فصل پایانی قصه را هم رقم میزند، تغییر میکند و به شیوهی الگوهای کلاسیک قانون و اخلاق به دنیای روایت باز میگردد تا شاهد عقوبت گناهان و مجازات گناهکاران باشیم. روندی که با بالا گرفتن جنون سمیرا (با بازی رعنا آزادیور) و در ادامه مرگ دختر خردسال خانواده اتفاق میافتد تا اینگونه دار مکافات را برای نسخه وطنی مکبث و لیدی مکبث آماده شود. رویکردی که در ادبیات نمایشی و قصهگویی معاصر فارسی بیسابقه نیست، تا جایی که حتی دیدن داغ فرزند یکی از رایجترین نفرینها در فرهنگ عامه ایرانی به شمار میرود. ایدهای که میتواند بینندگان محافظهکار سریال را راضی کند که اینجا هم قوانین اخلاقی حاکم بر قصه درست عمل کرده و چوب بیصدای پروردگار درام بر سر شخصیتهای گناهکار آن فرود آمده است. از سوی دیگر همین ایده به جواد عزتی فرصت داده تا با یک نمایش برونگرا از سر خشم و استیصال همدلی مخاطب را بار دیگر جلب کند و مالک را بیش از یک شرور منفور به ضدقهرمانی شکستخورده نزدیک نماید. و جالب اینجاست که مثل تمام گیرها و نقدهایی که میشود به سریال وارد کرد، این مورد هم در ارتباط با طیفی از مخاطبان نتیجه عکس میدهد و در بعد از تمام حواشی مطرحشده بر سر ساختارشکنی یا بیاخلاقی در «زخم کاری»، به اثر جنبهای اخلاقگرایانه میبخشد.
اما منظر دیگر برای بحث دربارهی سریال، جایگاه آن در کارنامه خود مهدویان است و اینکه «زخم کاری» همانطور که انتظار میرفت به آغاز مسیری تازه در فیلمسازی او منجر میشود یا نه؟ اگر بنا به مقایسه باشد، «زخم کاری» نسبت به آثار قبلی مهدویان بیش از همه به «لاتاری» نزدیک است؛ مشخصا به دلیل روایت یک داستان معاصر و برگرفته از واقعیت زمانه و دست گذاشتن روی الگوهای عامهپسند و حتی ارجاع به سنتهای به جامانده از فیلمهای قبل از انقلاب، آن هم در شرایطی که از جهت نقد اجتماعی و پیش کشیدن بحثهای ایدئولوژیک نیز قرار نیست منفعل باقی بماند. مسلما مهدویان خودش کاملا آگاه بوده که در حال ساخت یک سریال با مایههای پررنگ عامهپسند است و سعی کرده تا روی موج آگاهانه پیش برود تا در پس آن راوی انحطاط اخلاقی یک جامعه و مناسبات قدرت در طبقهای خاص باشد. اما اینکه تا کجا موفق شده جانب تعادل را در درام حفظ کند، بحث دیگری است.
مهدویان «زخم کاری» را نه به صورت یک درام جنایی با مایههای عامهپسند بلکه به صورت یک درام عامهپسند با مایههایی از ژانر جنایی به پایان میرساند. با توجه به استقبال عموم مخاطبان از «زخم کاری» و پیش از آن فیلم کمدی «شیشلیک» در جشنواره فجر گذشته، به نظر میرسد که مهدویان برای ادامه فعالیت خود سینمای بدنه و مخاطب عام را هدف قرار داده و به دنبال قصههایی خواهد گشت که در عین جذابیت، گیرایی و سرگرمکنندگی این فرصت را به او بدهد که مواضع و انتقادات اجتماعیاش را هم صریحتر بیان کند. درست مانند «لاتاری» که با اقبال به مراتب کمتری از سوی منتقدان همراه بود اما در نمایش عمومی به موفقترین فیلم مهدویان تبدیل شد تا به پشتوانه فروش بالا دستش جلوی نقدها خالی نباشد، استقبال گسترده از «زخم کاری» نیز ضامن گامهای بعدی او در شبکه نمایش خانگی خواهد بود. فقط باید دید که همچنان مهدویان روی جسارت و صراحت بیشتر برای بیان مواضع و آشناییزدایی از تصاویر کلیشهای و قدیمی پیرامون خود تاکید دارد یا به واسطه همکاران تازه دوباره متن و اجرا نیز برای او دغدغه و چالش حیاتی خواهد بود. برای مطالعه مطالب مشابه، با مجله هنری هفتگ همراه باشید.